سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :43
بازدید دیروز :26
کل بازدید :173220
تعداد کل یاداشته ها : 336
103/9/9
5:1 ص

دخترها


1. توی ماهیتابه روغن میریزن

2. اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن

3. تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن

4. چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن



 

پسرها


1. توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن

2. توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن

3. ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن

4. توی ماهیتابه روغن میریزن

5. توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن

6. یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن

7. چند تا فحش میدن

8. دنبال کبریت میگردن

9. با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره

10. ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!

11. ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن

12. تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن

13. چند تا فحش میدن و لباس میپوشن

14. میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن

15. تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن

16. روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن

17. تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن

18. دنبال نمکدون میگردن

19. نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن

20. دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن

21. نمکدون رو پر از نمک میکنن

22. صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون

23. نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن

24. بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه

25. چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن

26. توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن

27. با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن

28. صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون

29. سریع برمیگردن توی آشپزخونه

30. تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن

31. ماهیتابه رو میندازن توی سینک

32. دنبال ظرفهای مسی میگردن

33. قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن

34. چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن

35. یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن

36. چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن

37. یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه

38. روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن

39. چند تا فحش میدن و بلند میشن

40. نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن

41. قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن

42. چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن

43. با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن

44. پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن

45. نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن

 

 


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ آنقدر رشیدی که تنت افتاده اطراف تنت پیرهنت افتاده یک ظرف عسل داشت لبت فکر کنم با سنگ زبس که زدنت افتاده از بس به سر و صورت تو سنگ زدند خدشه به عقیق یمنت افتاده سر در بدنت بود که پامال شدی پس دست تو نیست گردنت افتاده برگرد حسین زود حسین برگردانش در خیمه عروس حسنت افتاده